سؤال من و فعاليتهاي دانشگاهيم....

شماره 1
به ياد بياوريد، به "ياد" بياوريد
براي بياد آوردن بايد به ساليان سال پيش برگرديد. بايد از ميان دروغ و دروغ و دروغ، يك حقيقت خودتان بسازيد.
اين اتفاقي است كه در تمام دوران به شكل متداول مي افتد. ما از بين دروغهاي گذشته به دنبال حقيقت هستيم و در آينده، مردمان در بين دروغ هاي ما، به دنبال حقيقت هستند .
تمام چيزي كه ميخواهم بگويم اين است، براي اينكه جزئي از اين سيستم نشويد، براي اينكه همچون مردمان عادي بازيچه نباشيد. تنها كاري كه بايد انجام بدهيد اين است كه در ذهن و فكرتان خود را از اين سيستم جدا كنيد و تغييري ايجاد كنيد.
نه احتياجي به ستيزو اغتشاش هست و نه هيچ چيز ديگر.
اين "سيستم" نه اين است، و نه هيچ سمت و سوي ديگر
اين سيستم و كارايي آن تمام اهدافي را كه دنبال ميكنند چند چيز است :
" افراط گرايي" " دوگانگي مردم" و در نهايت "كنترل نسلها"
پس بياييم جزئي از اين سيستم نباشيم
« اگر اين را خوانده ايد، 5 شماره ديگر باقيست »

من پست ندادم که بین پستهات فاصله نیوفته که الان افتاد چرا بقیه شو نمیذاری؟ هفته یکی میذاری؟

اخه ديدم زياد استقبال نشد ديگه واسه همين

از کجا فهمیدی استقبال نشد ؟!

منتظریم ...

استقبال اینجا بی معنیه یکجورایی چون کسی نیست اما حداقل میشه از کسایی که تشکر میکنن بفهمی که منتظر نوشته های بعدیت هم هستن و میبینی که پستت تشکر خورده، حتی اگه یک نفر هم باشه باز هم یک نفره.

اخه اولش فقط تو بودي وحيد :| تو هم كه همشو خوندي


شماره 2
خصوصيات اين سيستم و اعضاي آن:
به دنيا آمدن، اعتقادات تك بعدي، ازدواج، شغل، بچه دار شدن و شعار " من آزاد هستم "
هيچ كدام از اينها بد و يا غلط نيستند. هميشه به ياد داشته باشيد " اهداف اند " كه مهم هستند.
اگر كمي فاصله ي ديدمان را زياد كنيم در ميابيم كه تمام اهدافي كه در پشت اين قضايا هستند به شكل منظمي طراحـــــي شده اند كه شخص را در مربعي 1×1 زنداني ميكند.
معمولا در بيشتر موارد درس خواندن و يا تلاش براي كاري كه دوست نداريم. ازدواج به دلايلي سطحي، و بعد داشتن شغل متناسب با همان رشته اي كه در آن درس خوانده ايم و به آن علاقه نداريم و... . و در ادامه زندگي ما تنها ميشود كار كردن و پول درآوردن و كار كردن و پول درآوردن.
عالـــم هستي و تمام ذرات آن مانند يك دستگاه هستند و هيچ چيزي كم و يا اضافه وجود ندارد. تنها براي از كار انداختن اين دستگاه كافيست جابه جايي انجام شود. يعني هر چيزي در جاي خود قرار "نداشته باشد"؛ و بدين خاطر است كه شرايطي به وجود آمده است كه اكثر ما در تلاش براي چيزي هستيم كه "علاقه و استعداد ذاتي ما در آن نيست " . تا اين نظم از بين برود.
« اگر اين را خوانده ايد، 4 شماره ديگر باقيست »


شماره 3
يادم است زماني در داستاني از يك مرد بزرگ، خواندم در مورد: دو سرزمين، كه در يكي همگي كور بودند و در ديگري همگي كر. آنها هيچ كدام از حال و روز خود با خبر نبودند و تا اينكه از "آب زندگي" نوشيدند و صورتشان را شستند و سپس بينا و شنوا شدند .
شما در طبقه ي هفتم خانه اي زندگي ميكنيد و هيچگاه از آنجا بيرون نيامده ايد. شما هيچگاه نميتوانيد تصوير 100% دقيقي از محل زندگيتان پيدا كنيد مگر اينكه از آن ساختمان خارج شويد و از بيرون به آن محل نگاه كنيد و به حقيقت پي ببريد. حال براي پي بردن به حقيقت بايد از اين پوسته ي " اجباري" بيرون بياييم و كمي با فاصله همه چيز را بررسي كنيم؛ اما با اين تصور كه حداقل شما در ذهنتان از اين " سيستم " جدا شده ايد.
« اگر اين را خوانده ايد، 3 شماره ديگر باقيست »

اخه اولش فقط تو بودي وحيد تو هم كه همشو خوندي

نمیدونم اما من یادمه امین پست دومت رو قبل من تشکر زده بود.


بعدم نباید انتظار بالاتری از اینجا نسبت به جاهای دیگه داشته باشی، چون اعضای اینجا هم بخشی از جامعه ایران هستن.

اینها رو خودت نوشته ؟ تحت تاثیر کسی یا موضوعی نبودی ؟

بله...
نه يك مدت طولاني كار ميكردم روش... يك سري چيزا در مورد تربيت صحيح و ... اينا خونده بودم كه بعدش اينارو نوشتم

فرزام جان این نوشته های خیلی عالیه .من با دقت خودنم .منتظر ادامه هستیم .